دانشگاه شهید چمران اهواز
گیاه پزشکی
2588-5936
2588-5421
32
2
2010
02
20
کنترل بیولوژیک بیماری مرگ گیاهچه ریزوکتونیایی کلزا با استفاده از باکتری Burkholderia cepacia
1
14
FA
شیراحمد
سارانی
عضو هیئت علمی دانشکده کشاورزی، دانشگاه زابل
shirahmad_sarani@yahoo.com
عباس
شریفی تهرانی
استاد گروه گیاهپزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
مسعود
احمدزاده
دانشیار گروه گیاهپزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
محمد
جوان نیکخواه
دانشیار گروه گیاهپزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
کنترل بیولوژیکی عوامل بیماریزای خاکزاد با استفاده از میکروارگانیسم های آنتاگونیست مورد توجه قرار گرفته اند.به خصوص جدایه های باکتری <em>Burkholderia</em><em>cepacia</em>Burkholderشدیداًً به عنوان عوامل بیولوژیک مورد تحقیق هستند. هدف این تحقیق شناسایی یک عامل موثر کنترل بیولوژیک علیه بیماری مرگ گیاهچه کلزا ناشی از قارچKuehn <em>Rhizoctonia</em> <em>solani</em> می باشد. مرگ گیاهچه ریزوکتونیایی یکی از بیماری های مهم این گیاه صنعتی می باشد. کلیه جدایه های انتخابی در آزمایشگاه با استفاده از روش کشت متقابل علیه قارچ عامل بیماری بررسی شدند. دو جدایه دارای خاصیت آنتاگونیستی در آزمون های گلخانه ای مورد بررسی های تکمیلی قرار گرفتند. بر اساس آزمون های مورفولوژیکی، بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی، جدایه Bu1به <em>Burkholderia cepacia</em>تعلق داشت. جدایه Bu1<em>، </em><em> B. cepacia</em> بیشترین اثر آنتاگونیستی را علیه مرگ گیاهچه کلزا نشان داد. تیمار بذر و خاک با باکتری باعث کاهش مرگ گیاهچه به ترتیب با 56 و 62 درصد گردید. نتایج مطالعه بر روی مکانیسم های بیوکنترل جدایه ها نشان داد که جدایه Bu1تولید آنتی بیوتیک و متابولیت های فرار می کند. همچنین این جدایه قادر به تولید سیدروفور، آنزیم پروتئاز و سیانید هیدروژن می باشد. این جدایه یک کلونیزه کننده قوی ریشه کلزا بوده و باعث افزایش رشد گیاه کلزا به طور معنی داری در مقایسه با شاهد می گردد.
<em> </em>
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10226.html
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10226_7d0c677ae9517ba930af35bbdb1dfab5.pdf
دانشگاه شهید چمران اهواز
گیاه پزشکی
2588-5936
2588-5421
32
2
2010
02
20
تغییرات فصلی جمعیت سفیدبالک نیشکر، Neomaskellia andropogonis Corbett (Hom., Aleyrodidae) در جنوب خوزستان
15
24
FA
مهرنوش
مینائی مقدم
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد، گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران، اهواز
پرویز
شیشه بر
استاد گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران، اهواز (shishehborpf@yahoo.com)
pshishehbor@yahoo.com
ابراهیم
سلیمان نژادیان
دانشیار گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران، اهواز
علیرضا
عسکریان زاده
استادیار گروه گیاهپزشکی، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه شاهد، تهران
یکی از آفاتی که در سال های اخیر در مزارع نیشکر در خوزستان طغیان کرده است سفید بالک نیشکر، <em>Neomaskellia andropogonis </em>Corbett می باشد. در این مطالعه تغییرات فصلی جمعیت این آفت در شرایط مزرعه در دو سال متوالی 86-1385 روی رقم 1062- 69CP در کشت و صنعت امیر کبیر واقع در جنوب خوزستان بررسی شد. ابتدا در یک مزرعه 25 هکتاری نیشکر، قطعه ای به مساحت یک هکتار انتخاب شد و سپس این مزرعه به سه قسمت مساوی تقسیم شد و هر قسمت به عنوان یک تکرار بود. در هر قسمت از 10 ایستگاه به طور تصادفی نمونه برداری انجام شد. نمونه برداری ها از اوایل مرداد شروع شد و به طور هفتگی تا اوایل آذر ادامه یافت. در هر ایستگاه پنج برگ یک گیاه (برگ های پنج تا نه) جدا شد. شمارش سفیدبالک های بالغ قبل از جدا کردن برگ ها و شمارش تخم، پوره و شفیره و درصد پارازیتیسم شفیرگی در آزمایشگاه انجام شد. در هر دو سال آزمایش (1385 و 1386) جمعیت تخم، پوره، شفیره و حشره بالغ از اوایل مرداد ماه به تدریج شروع به افزایش نمود و تا اوایل آذر ادامه داشت. جمعیت تخم در اواخر مهر ماه به اوج خود (55/9±244 و 67/28±168 عدد در هر برگ به ترتیب در سال های 85 و 86) رسید. از این تاریخ به بعد جمعیت تخم به شدت کاهش یافت. در سال 85 جمعیت تخم در اواخر آبان ماه و در سال 86 اواسط آذر ماه به صفر رسید. جمعیت پوره در سال 85 در اواخر مهر (08/2±130عدد پوره در هر برگ) و در سال 86 در اواسط آبان ماه (98/60±103 پوره در هر برگ) به اوج خود رسید. در سال های 85 و 86 جمعیت پوره به ترتیب در اواخر آبان ماه و اوایل آذر ماه به صفر رسید. اوج جمعیت شفیره در سال های 1385 و 86 به ترتیب در اواسط آذر ماه (70/21±130 عدد شفیره در هر برگ) و در اوایل آذر ماه (91/24±103عدد شفیره در هر برگ) بود. روند تغییرات جمعیت حشره بالغ نیز مشابه مراحل قبلی بود. بدین صورت که اوج جمعیت در سال 1385 در اواخر مهر ماه (54/0±35 بالغ در هر برگ) و در سال 1386 در اواسط آبان ماه بود (54/8±21 عدد سفیدبالک بالغ در هر برگ). جمعیت بالغین در اوایل آذر ماه به صفر رسید. درصد پارازیتیسم در دو سال 1385 و 1386 به ترتیب 85 و صفر درصد بود.
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10227.html
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10227_3d000300444710e848412ced18606b8a.pdf
دانشگاه شهید چمران اهواز
گیاه پزشکی
2588-5936
2588-5421
32
2
2010
02
20
ارزیابی دو رنگ مورد استفاده در روشMark-Release-Recapture برای علامتگذاری موریانه Microcerotermes diversus Silvestri (Isoptera:Termitidae)
25
36
FA
مرجان
اختلاط
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد حشره شناسی گروه گیاهپزشکی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز
(marjan_ekhtelat@yahoo.com)
بهزاد
حبیب پور
استادیار گروه گیاهپزشکی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز
habibpour_b@scu.ac.ir
فرحان
کچیلی
استادیار گروه گیاهپزشکی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز
kocheilif@gmail.com
محمد سعید
مصدق
استاد، گروه گیاهپزشکی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز
mossadegh_ms@yahoo.com
از روش های Mark-Release-Recapture به منظور تعیین قلمروی جستجوگری کلنی موریانهها و ارزیابی جمعیت موریانههای جستجوگر استفاده میشود. در این تحقیق، علامتگذاری موریانهها با استفاده از دو رنگ(NB) Nile Blueو(NR) Neutral Red به منظور تعیین غلظت های مناسب از این دو رنگ که درکوتاهترین زمان ممکن باعث رنگ شدن موریا نهها شوند، انجام شد. تیمارها شامل 3 غلظت 1/0، 25/0 و 5/0 درصد از هر یک از رنگهای NB وNR بودند. برای تیمار شاهد از یک میلیلیتر آب مقطر استفاده شد. هر تیمار با چهار تکرار و هر تکرار شامل50 موریانه کارگر، در انکوباتور تاریک (در دمای 2±28 درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 5±90 درصد) درپتری هایی به قطر 9 سانتی متر حاوی کاغذ صافی (واتمن شماره 1 به قطر 9 سانتی متر) نگهداری شدند. تجزیه وتحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار SAS و آزمون مقایسه میانگینها (LSD) انجام شد. در مقایسه میانگین تیمارهای NB وNR با تیمار شاهد از نظر بقا، درصد رنگ آمیزی (بعد از تبدیل درصد ها به Arcsin) وکاهش وزن کارگرها، غلظت های1/0و25/0 درصد NB و غلظتهای25/0 و 5/0 درصد NR اختلاف معنیداری با شاهد نشان ندادند. درنتیجه به منظور تعیین مناسبترین غلظت با کمترین مدت زمان رنگآمیزی، آزمایش دیگری با تشنه نگه داشتن موریانه ها به مدت 8 ساعت قبل از آزمایش انجام شد که غلظتهای 1/0 درصد NB و 5/0 درصد NR پس از 24 ساعت باعث رنگ شدن 90درصد موریانهها شدند. بنابراین به منظور سرعت بخشیدن به زمان رنگآمیزی می توان از غلظتهای 1/0 درصد NB و 5/0 درصد NR همراه با تشنگی استفاده نمود. بررسی های آزمایشگاهی و مطالعات اولیه صحرایی نشان داد که می توان از این رنگها برای ارزیابی رفتار جستجوگری، تعیین تعداد کلنی، تشخیص هم آشیانه ای در آزمایش های رفتارهای تهاجمی و آزمایش های انتقال سموم بین موریانه ها، درموریانه <em>Microcerotermes diversus</em> استفاده نمود.
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10228.html
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10228_8ff6b8c3a4187e5d7dc037c7000e6a3d.pdf
دانشگاه شهید چمران اهواز
گیاه پزشکی
2588-5936
2588-5421
32
2
2010
02
20
سمیت تنفسی اسانس های پنج گونه گیاه دارویی روی حشرات کامل سوسک چهارنقطه ای حبوبات Callosobruchus maculatus (Fabricius) و شپشه آرد Tribolium castaneum (Herbest)
37
54
FA
فائزه
میر کاظمی
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد حشره شناسی، گروه گیاهپزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علیرضا
بندانی
0000-0001-8155-2234
دانشیار گروه گیاهپزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
abandani@ut.ac.ir
قدرت اله
صباحی
استادیار گروه گیاهپزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
در این تحقیق سمیت تنفسی هفت غلظت مختلف (2/185، 4/370، 5/555، 7/740، 4/925، 1/1111 و 3/1296 میکرولیتر در لیتر آب) از اسانسهای پنج گونه گیاهی اسطوخودوس<em> Lavandula vera </em>L.، اکلیل کوهی <em>Rosmarinus officinalis</em> L.، رازیانه <em>Foeniculum vulgare </em>L.، ترخون <em>Artemisia</em> <em>dracunculus</em> L. و مرزه <em>Satureja hortensis </em>L.روی دو گونه مهم آفت انباری، سوسکچهارنقطهایحبوبات<em>Callosobruchus</em> <em>maculatus </em>(Fabricius) وشپشهآرد<em>Tribolium castaneum </em>(Herbest) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که سوسک چهار نقطهای حبوبات نسبت به شپشه آرد به اسانسها حساستر است. در بین اسانسهای گیاهان مختلف اکلیل کوهی سمیت تنفسی بالایی روی سوسک چهار نقطهای حبوبات نشان داد به طوری که میزان مرگ و میر سوسک چهار نقطهای حبوبات در پائینترین غلظت اسانس اکلیل کوهی بعد از گذشت 12 ساعت به 100% رسید در حالی که میزان مرگ و میر شپشه آرد در همین غلظت بعد از گذشت 12 ساعت تنها 5 درصد بود که پس از 24 ساعت به 30 درصد رسید. در مورد اسانس ترخون که سمیت تنفسیحاصله نسبت به سایر اسانس ها برروی سوسک چهار نقطهای حبوبات و شپشه آرد کمتر بود در بالاترین غلظت اسانس میزان مرگ و میر در سوسک چهار نقطهای حبوبات بعد از 18 ساعت به 100 درصد و در مورد شپشه آرد بعد از 24 ساعت به 95 درصد رسید. میزان مرگ و میر سوسک چهارنقطهای حبوبات در بالاترین غلظت اسانسهای اسطوخودوس، رازیانه و مرزه به ترتیب بعد از 5، 18 و 18 ساعت و در مورد شپشه آرد بعد از 24 ساعت به 100% رسید. LT<sub>50</sub> محاسبه شده جهت بررسی دوام اسانس اسطوخودوس برای سوسک چهار نقطهای حبوبات و شپشه آرد به ترتیب 96/24و 78/4 برای اسانس اسطوخودوس ، 14/30 و 73/11 برای اسانس اکلیل کوهی، 64/15 و71/8 روز برای اسانس رازیانه، 74/11و 10/6 برای اسانس ترخون و 28/12و 60/3 روز برای اسانس مرزه تعیین گردید.
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10229.html
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10229_c215becd51e77f6ca2b3febe414014c2.pdf
دانشگاه شهید چمران اهواز
گیاه پزشکی
2588-5936
2588-5421
32
2
2010
02
20
بررسی تغییرات جمعیت شته های کلزا و دشمنان طبیعی غالب آنها در اهواز
55
66
FA
افروز
فارسی
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد حشره شناسی، گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران، اهواز
(Afrooz.farsi@yahoo.com)
فرحان
کچیلی
استادیار گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز
kocheilif@gmail.com
ابراهیم
سلیمان نژادیان
دانشیار گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز
یدالله
خواجه زاده
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان خوزستان
در این تحقیق تغییرات جمعیت شتههای کلزا و دشمنان طبیعی غالب آنها در طول سال های 87-1386 با نمونهبرداری تصادفی از 50 بوته به صورت هفتهای دو بار در مزرعه کلزا مورد بررسی قرار گرفت. 3 گونه شته به اسامی شته خردل، <em>Lipaphis erysimi </em>Kalt<em>.</em>،شته سبز هلو،Sulzer <em> </em><em>Myzus persicae</em>، و شته مومی کلم،<em>Brevicoryne brassicae</em> L<em>.</em>،شناسایی شدند. شته خردل با فراوانی نسبی 79 درصد گونه غالب شناخته شد و شته های مومی کلم و سبز هلو به ترتیب با فراوانی نسبی 12 و 9 درصد در ردههای بعدی قرار گرفتند. شته خردل در نیمه دوم آذر، شته سبز هلو در نیمه اول دی و شته مومی کلم در نیمه دوم بهمن ماه ظاهر شدند. جمعیت شتههای خردل و سبز هلو در نیمه دوم اسفند ماه و شته مومی کلم در اواخر اسفند ماه به اوج رسیده و در نهایت در اواخر فروردین ماه با گرم شدن هوا ناپدید گردیدند. شکارگرهای مهم آنها عبارتند از کفشدوزک <em>Coccinella septempunctata </em>L.، مگس سیرفید <em>Episyrphus balteatus </em>De Geer و بالتوری <em>Chrysoperla carnea </em>Stephens که فراوانی نسبی آنها به ترتیب 69، 24 و 7 درصد بود. اوج جمعیت کفشدوزکها در نیمه دوم اسفند، مگسها در اواخر اسفند و بالتوریها در نیمه دوم فروردین ماه مشاهده شد. همچنین یک گونه پارازیتوئید<em>Diaeretiella rapae </em>Mclntosh و دو گونه هیپرپارازیتوئید <em>Pachyneuron aphidis</em> Bouche و <em> Aphidencyrtus aphidovorus</em> Mayr از شتههای مومیایی شده کلزا شناسایی گردید. بیشترین درصد پارازیتیسم در نیمه اول فروردین 32 درصد و میانگین کل درصد پارازیتیسم بر اساس شتههای مومیائی شده حدود 13درصد مشاهده شد.
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10230.html
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10230_b54e316ba43ee9ea5ba34b3478201afb.pdf
دانشگاه شهید چمران اهواز
گیاه پزشکی
2588-5936
2588-5421
32
2
2010
02
20
اثر کود نیتروژن بر پارامترهای زیستی و نرخ ذاتی افزایش جمعیت شته سبز گندم Schizaphis graminum R. (Hom.: Aphididae)
67
74
FA
آزیتا
علاسوند زراسوند
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد حشره شناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اراک
azita_alasvand@yahoo.com
حسین
اللهیاری
استادیار حشره شناسی، گروه گیاه پزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
علیرضا
حق شناس
مربی پژوهشی مرکز تحقیقات کشاورزی ومنابع طبیعی، بخش آفات وبیماریهای گیاهی، اصفهان
داوود
افیونی مبارکه
مربی پژوهشی مرکز تحقیقات کشاورزی ومنابع طبیعی، بخش زراعت، اصفهان
علیرضا
صبوری
استاد کنه شناسی، گروه گیاه پزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
سارا
ضرغامی
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد حشره شناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اراک
شهره
خاقانی
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد حشره شناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اراک
افزودن کود ازته، باعث بالا رفتن میزان ازت موجود در گیاه شده و این عامل میتواند بر رشد، نمو و تولیدمثل حشرات گیاهخوار موثر است. برای بررسی اثر کود نیتروژن بر شته سبز گندم <em>Schizaphis graminum </em>R.، گندم به عنوان مهمترین میزبان شته با چهار سطح نیتروژن تیمار شد. تیمارهای نیتروژن برابر با 0 ، 50 ، 100 و 150 درصد از میزان کود توصیه شده بود.آزمایش در دمای 1±25 درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 10±70 و دوره نوری 16: 8 در آزمایشگاه انجام گردید. تجزیه بافت گیاهان نشان داد کود نیتروژن منجر به بالا رفتن غلظت نیتروژن (%) در گیاه شد. تجزیه دادهها نشان داد که شتههای رشد یافته روی تیمار 150% بیشترین طول دوره پورهزایی، طول دوره پورهزایی تا مرگ، و طول عمر را دارا بودند. همچنین بیشترین میزان پورهزایی روی این تیمار ثبت گردید. هرچند که کوددهی نیتروژن تاثیری روی طول دوره پیش از پورهزایی و پس از پورهزایی نداشت. نرخ ذاتی افزایش جمعیت شته بر تیمارهای 0 ، 50 ، 100 ، 150 به روش یات وایت به ترتیب 246/0، 266/0، 263/0، 267/0 (ماده بر ماده بر روز ) تعیین گردید. این مطالعه نشان داد که تغذیه شته از گیاهان کوددهی شده، باعث افزایش توانایی تولید مثلی شته در مقایسه با تیمار شاهد میگردد.
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10231.html
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10231_c2918900c22d3801f978a2a4bb23a387.pdf
دانشگاه شهید چمران اهواز
گیاه پزشکی
2588-5936
2588-5421
32
2
2010
02
20
همسانهسازی و انتقال ژن لوسیفراز حشره شبتاب گونه ایرانی Lampyris turkestanicus به گیاه توتون
75
88
FA
بابک
لطیف
دانشجوی سابق کارشناسیارشد بیوتکنولوژی کشاورزی گروه اصلاح نباتات و بیوتکنولوژی کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس
مختار
جلالی جواران
دانشیار گروه اصلاح نباتات و بیوتکنولوژی کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تربیت مدرس
m_jalali@modares.ac.ir
حمید
رجبی معماری
استادیار گروه زراعت و اصلاح نباتات،دانشکده کشاورزی،دانشگاه شهید چمران
حامد
اژدری
دانشجوی کارشناسیارشد بیوتکنولوژی کشاورزی،دانشکده کشاورزی،دانشگاه تربیت مدرس
" کشاورزی مولکولی" به تولید پروتئینهای دارویی و آنزیمهای صنعتی توسط گیاهان از طریق مهندسی ژنتیک اطلاق میشود. آنزیم لوسیفراز حشره شبتاب یکی از مهم ترین آنزیمهای صنعتی است که به طور وسیعی در زمینههای مختلف بیوتکنولوژی و بیولوژی سلولی و مولکولی بویژه در تشخیص میزان ATP به منظور تشخیص آلودگیهای میکروبی، تهیه کیتهای تشخیص سرطان، غربالگری داروها، زیستحسگرها، همچنین در بررسی روابط برهمکنشی و تاخوردگی پروتئینها، سنجشهای آنزیمی و توالییابی DNA (Pyrosequencing) استفاده میشود. ژن لوسیفراز نیز به عنوان ژن گزارشگر ایدهآل در مهندسی ژنتیک به منظور بهینهسازی سیستم انتقال ژن، کاربرد فراوان دارد. تحقیق حاضر جهت همسانهسازی، انتقال ژن لوسیفراز حشره شبتاب گونه ایرانی (Heyden)L. turkestanicus و تولید آن در گیاه توتون انجام گرفت. برای این منظور آغازگرهای مناسب با توجه به توالیهای دو انتهای ژن لوسیفراز (luc)، محلهای برشی مناسب و توالی افزایشدهنده بیان گیاهی (Kozak sequence)طراحی و ژن مورد نظر پس از جداسازی، در ناقل بیانی pCAMBIA1304 همسانهسازی شد. این ژن تحت کنترل پیشبرنده CaMV35S و خاتمهدهنده NOS قرار دارد. به منظور اطمینان از همسانهسازی، سازه تهیهشده با استفاده از بررسیهایColonyPCR،PCR، هضم آنزیمی، توالییابی و همردیفسازی آن در بانک اطلاعاتی (GenBank)، مورد تایید قرار گرفت. سپس سازه تهیهشده به کمک باکتری آگروباکتریوم سویه LBA4404 به گیاهان توتون منتقل گردید و گیاهان تراریخت بر روی محیطهای کشت انتخابی حاوی آنتیبیوتیکهای هیگرومایسین و سفوتاکسیم باززایی شدند. بررسی مولکولی PCRبا استفاده از آغازگرهای اختصاصی بر روی DNA ژنومی گیاهان تراریخت و شاهد، انتقال ژن لوسیفراز را به گیاهان باززاییشده تایید نمود.
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10232.html
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10232_429d191d8604be41a636d9ef8284fab9.pdf
دانشگاه شهید چمران اهواز
گیاه پزشکی
2588-5936
2588-5421
32
2
2010
02
20
تراکم، پراکنش فضایی و نمونه برداری دنباله ایِ شته های خوشه ی گندم در منطقهی گرگان
89
102
FA
علی
افشاری
استادیار گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
afshari@gau.ac.ir))
afshari@gau.ac.ir
مهدی
دسترنج
دانشجوی کارشناسی گروه گیاهپزشکی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
به منظور بررسی تراکم و پراکنش فضایی جمعیت دو شتهی<em>Sitobion avenae</em> (F.) و <em>Schizaphis graminum</em> (Rondani) روی خوشههای گندم (<em>Triticum aestivum</em> L.) و نیز طراحی یک برنامهی نمونهبرداری دنبالهای با دقت ثابت برای آنها، طی دو فصل زراعی 1385 و 1386 از پنج مزرعهی گندم پاییزه در اطراف گرگان، نمونهبرداری هفتگی به عمل آمد. با استفاده از شاخصها و مدلهای مختلف، پراکنش فضایی مراحل مختلف نشوونمایی شتهها برآورد شد و به کمک مدل گرین، تعداد نمونهی لازم و معادلات خطوط تصمیمگیری برای برآورد میانگین جمعیت آنها محاسبه گردید. این دو شته از اواسط فروردین روی خوشههای گندم ظاهر شدند و تا اوایل خرداد به فعالیت خود ادامه دادند. بیشترین میانگین جمعیت آنها 86/2±01/16 عدد شته در خوشه و در نیمهی دوم اردیبهشت شمارش شد. بر اساس مقادیر ضرایب تبیین و <em>F</em> ، مدل تیلور برای برآورد پراکنش فضایی شتهها از مدل ایوائو مناسبتر بود و مقدار ضریب <em>b</em> از 034/1 برای مادههای بالدار تا 545/1 برای مادههای بدون بال نوسان داشت. سایر شاخصهای پراکنش و مدلهای توزیع فضایی نیز حاکی از تجمعی بودن پراکنش جمعیت شتهها روی خوشهها و برازش آن با توزیع دوجملهای منفی در بسیاری از مقاطع فصل زراعی بود. شتههای بالغ بالدار در مقایسه با سایر مراحل نشوونمایی، برای نشان دادن پراکنش تصادفی تمایل بیشتری داشتند، به طوری که پراکنش جمعیت آنها در 7/63 درصد از تاریخهای نمونهبرداری با توزیع پویسون برازش یافت. از نظر هزینه (تعداد نمونهها)، کارایی نمونهبرداری دنبالهای طراحی شده جهت برآورد میانگین جمعیت شتهها با دقت 25/0، در حد قابل قبولی قرار داشت. تعداد نمونهی لازم جهت برآورد تراکم جمعیت، تابعی از میانگین جمعیت شتهها در خوشه بود و از 25 عدد خوشه در میانگین 01/16 عدد شته در خوشه تا 268 عدد خوشه در میانگین 168/0 عدد شته در خوشه متغیر بود. اطلاعات ارایه شده در این پژوهش میتواند در مدیریت جمعیت شتههای خوشهی گندم در منطقهی گرگان مورد استفاده قرار گیرد.
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10233.html
https://plantprotection.scu.ac.ir/article_10233_93dae37e82b7dae18432a8a195c42510.pdf